مهسا بهادری: ۱۸۶ سال پیش دولت فرانسه در یک اقدام فرهنگی اول ماه مه ۱۸۱۹ میلادی «روز آزادی مطبوعات» اعلام کرد اما زمان زیادی نگذشت تا این پیام از مرزهای پاریس فراتر رفت و جهانی شد. اتحادیهها و انجمنهای روزنامهنگاری از آن پس در بسیاری از نقاط جهان به برپایی برنامههای مختلف فرهنگی و هنری مانند جشنواره و جلسات اقدام کردند. از سالهای اولیه این رویداد تا کنون قوانین و اعلامیههای زیادی درباره آزادی مطبوعات منتشر شد و در نهایت هم ۱۳ اردیبهشت یا همان سوم ماه می به نام روز جهانی آزادی مطبوعات نامگذاری شد.
به بهانه همین ماجرا اردیبهشت ۱۴۰۱، سازمان گزارشگران بدون مرز، ردهبندی آزادی رسانهها در دنیا را منتشر کرد که در این جایگاه، آلمان سه پله سقوط کرده بود و ایران از میان ۱۸۰ کشور دنیا در جایگاه ۱۷۸ قرار داشت.
در این جدول کشورهای اسکاندیناوی در رأس جدول آزادی رسانهها قرار داشتند و نروژ برای ششمین سال متوالی در رده اول این جدول نشسته بود و پس از آن به ترتیب دانمارک و سوئد قرار داشتند و استونی نیز در جایگاه چهارم قرار گرفته بود.
به بهانه روز جهانی آزادی بیان و مطبوعات به گفتوگو با نعمت احمدی، حقوقدان و فریدون صدیقی روزنامهنگار و استاد رسانه پرداختیم که در ادامه میخوانید.
نگاهی به مطبوعات و مشکلاتش
پیشینه مطبوعات ایران به ۱۵۰ سال پیش و با انتشار کاغذ اخبار به عنوان اولین روزنامه در کشور برمیگردد و مطبوعات از آن پس تا امروز راه پر فراز و نشیبی را طی کردهاند.
نعمت احمدی با اشاره به پیشینه مطبوعاتی در کشور میگوید: «یاد یک واقعه تاریخی میافتم. زمانی که فرمان مشروطه در ایران به امضای مظفرالدینشاه رسید و روزنامههای خوبی مثل سوراسرافیل منتشر شد، بحث بر سر این بود که دایره آزادی این روزنامهها تا کجا باید باشد. در روزنامه روحالقدوس که شیخ احمد تربتی، سلطان العلمای خراسانی منتشر میکرد، نوک تیز حمله را سمت محمدعلی شاه گرفت. خواستند با او برخورد کنند اما او در پاسخ گفت وقتی شما در قانون میگویید من آزادم، طبق چه اصولی میخواهید با من برخورد کنید؟ در آن زمان این حرف را پذیرفتند، اما اکنون نمیپذیرند.»
او ادامه داد: «این روایت نشان میدهد که ما بیش از ۱۰۰ سال است که مسئله قانون، مجلس و اصل تفکیک قوا در کشور پیاده شده است درگیر این ماجرا هستیم که آزادی بیان چیست و دسترسی به انتشار آزاد اطلاعات چگونه رقم میخورد. چه زمانی که وسایل ارتباط جمعی امروزی در دسترس نبود و چه امروز که در کسری از ثانیه اطلاعات از این سر دنیا به آن سر منتقل میشود.»
این حقوقدان درباره شرایط فعلی مطبوعات کشور میگوید: «در حال حاضر هم وضعیت مطبوعات کشور اصلا وضعیت خوبی نیست و بحران اقتصادی و تیراژ گردن مطبوعات را گرفته و از طرفی هم روزنامهنگاران و مدیران مسئول، به اشکال مختلف، تحت شرایطی قرار میگیرند که نمیتوانند به راحتی فعالیت کنند و دائم نگران برخوردها قضایی و حتی برخوردهای سختتر هستند که عملا شرایط آنها را با دشواری مواجه میکند.»
فریدون صدیقی با اشاره به جایگاه ۱۷۸ مطبوعات ایران و در پاسخ به اینکه با وجود اتفاقات ماههای گذشته فکر میکنید جایگاه ایران در بین ۱۸۰ کشور بهتر شده یا نزول پیدا کرده میگوید: «نظری درباره بهبود اوضاع ندارم. چون زمانی میتوانیم بگوییم اوضاع بهبود پیدا کرده که روزنامهها و های ما دیده و خوانده شود. تیراژ روزنامهها افزایش پیدا کند و صداوسیمای ما مخاطب داشته باشد. خبرنگار ما در بند نباشد. آن وقت میتوان باور کرد. زمانی که رییس یک فدراسیون، که بخشی از ماهیت و موجودیت خود را مرهون توجه خبرنگار است؛ این اجازه را به خودش میدهد که خبرنگار را از جلسه بیرون کند، به نظر شما این جایگاه میتواند ارتقا پیدا کند؟ امیدوارم روزی برسد که رسانه در چهارچوب منافع ملی و با احترام به قانون آزاد شود، چون در این روز بیکاران کمتری خواهیم داشت و جامعه کمتر درگیر مناقشات درونی خودش میشود و تمام ناهنجاریها کاهش پیدا میکند.»
آزادی مطبوعات در قانون اساسی
قانون مطبوعات که در سال ۱۳۶۴ تصویب شد. همچنین در اصول نهم، بیستوسوم و بیستوچهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت به آزادی بیان اشاره شده و آزادی مطبوعات را به رسمیت شناخته است. همچنین در اصل یکصد و شصتوهشتم قانون اساسی درباره هیئت منصفه صحبت کرده و تلاش داشته تا این آزادی را تضمین کند، به این ترتیب که رسیدگی به جرائم مطبوعاتی مستقل از قدرت حاکمیت و با حضور هیئت منصفه در دادگاه علنی انجام شود. به عبارتی میتوانیم بگوییم قانون اساسی به شکل نسبتا مناسبی، آزادی بیان و آزادی رسانه را کاملا به رسمیت شناخته است.اما در عمل این ماجرای آزادی مطبوعات و رسانهها، در وضعیت نوسانی قرار داشته است . و بعد از آن هم در چند نوبت اصلاح شد، مقتضیات آزادی مطبوعات را به درستی ندیده و باعث شده در مواردی مقررات این قانون، با حقوق و آزادی مطبوعات مغایرت داشته باشد.
صدیقی در پاسخ به این سوال که تا چه اندازه در رسانههایمان آزادی بیان داریم توضیح میدهد: «از بین رسانههایی که در حال حاضر داریم و اعضای اجتماعی که در آن رفتوآمد میکنند، آزادی رسانهها یک شوخی است. واقعیت امر این است که رسانهها عموما دست کوتاهی در نوشتن و تحلیل کردن موضوعات و مسائل دارند. آنها باید به ژرفاندیشی، درون کاوی و هزارتوی مشکلات و معضلات بپردازند که نمیتوانند، بنابراین ظرفیت آزادی در رسانههای ما در حداقل خودش است و دوران سختی را میگذراند که یکی از دلایل آشکار و روشن آن هم این است که رسانهها مخاطب و مرجعیت خودشان را از دست دادهاند و متاسفانه هیچ کدام آن جایگاه حقیقی و حقوقی که باید داشته باشند را ندارند. به گمان من همه از دست رفتهاند و در تلاشند که بتوانند اندکی ایفای نقش کنند.»
احمدی درباره قانون آزادی مطبوعات میگوید: «در اصل بیست و سوم به این ماجرا اشاره شده که تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. در اصل بیست و چهارم هم آمده نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند و به نظرم همین دو اصل کافی است تا به صراحت بگوییم که در قانون اساسی به آزادی مطبوعات اشاره شده است.»
بیشتر بخوانید:
خبرنگار نباید اسیر جوسازیهای بعد از هر رویداد شود/ نباید خبرنگار را به خاطر کسب اطلاعات تنبیه کرد
رسانههای داخلی مرجعیت ندارند/ مسئولین به اتفاقات دامن میزنند
صداوسیمایی که دولت را نقد نمیکند، اعتبار خودش را از بین می برد/نباید فعالیت روزنامه نگاران را محدود کرد
آزادی بیان و اعتمادسازی
بحث آزادی بیان، چیزی است که در رسانه بسیار اهمیت دارد در قانون اساسی هم به صراحت به مسئله آزادیبیا اشاره شده اما نکته اساسی که وجود دارد این است که آزادی بیان باعث مرجعیت رسانهای و اعتمادسازی میشود.
احمدی درباره این ماجرا میگوید: «حالا معضل اساسی و همیشگی ما هم این بوده که دایره و سقف این آزادی تا چه اندازه است؟ کشورهای کمی هستند که قانون مطبوعات داشته باشند و برای آن خط و نشان بکشند؛ اما ما از ابتدای مشروطه تا امروز همیشه این مشکل را داشتیم و حاکمیت در جهت تحدید بودند و دنبال این بودند از موقعیت کوتاهی که پیش میآید استفاده کنند. متاسفانه تعداد زیادی از بچهها بازداشت هستند و اتهاماتی علیه آنهاست که آدم از شنیدن آن حیرت میکند. خبرنگارانی که سالها با آنها کار کردیم و میدانیم فقط دارند وظیفه خود را انجام میدهند. آرزوی من این است که دولتها یک روز به این نتیجه برسند که باید اجازه دهند. کسانی که از خود مردمند و صاحب نظر مشکلات و موضوعات را مطرح کنند.»
صدیقی درباره نحوه اعتمادسازی میگوید: «زمانی اعتمادسازی میشود که رسانه آزاد باشد و به نیاز مخاطب پاسخ دهد؛ اما متاسفم که هیچ کاری از دست رسانههای ما بر نمیآید و زشتی و پلشتی که در سطوح مختلف وجود دارد را نمیتوانند پاسخ دهند. در هر جای دنیا که آزادی بیان و مطبوعات وجود دارد و میتوان پرسشگری کرد، فساد، فقر، تبانی و بدبختی در داخلهای خودش قرار دارد. همین که مسئولی میگوید باید جزیره بفروشیم آن هم در کشوری که ثروتمند است یا بخشی از همین گرانیها به این ارتباط دارد که رسانههای ما آزاد نیستند.»
رسانههای داخلی مرجعیت دارند؟
رسانهها دو دسته هستند، یکی رسانههای دولتی مثل کیهان، اطلاعات و جام جم و … که دولتیاند یکسری هم نیمه دولتی یا مستقل هستند. این دو دسته رسانه به دلیل نگاه بستهای که دارند سعی میکنند یکدیگر را سرکوب کنند و یک جنگ رسانهای راه میاندازند. نکته این است که رسانههای بخش خصوصی در دامن زدن به موضوعات خیلی نقشی ندارند و عملکرد رسانههای غیردولتی در این موضوع خیلی خوب بود اما رسانههای دولتی تریبون دولت هستند و چیزی را میگویند که دولت میگوید. ماجرا هم این است که رویکرد دولت نسبت به رسانهها و بازگویی آنها رویکرد اشتباهی است و مرجعیت آنها را گرفته است.
فریدون صدیقی درباره مرجعیت رسانهای میگوید: « رسانه زمانی میتواند اعتماد عمومی را جلب کند تا مرجعی برای خبر، دانش و مهارتهایی باشد که مخاطبش نیاز دارد، اما الان رسانه این جایگاه را ندارد به این خاطر که اطلاعرسانی در رسانهها به حداقل خودش رسیده و نکته بعد اینکه رسانههای ما واکنشی شده و دیگر کنشمند نیستند. یعنی اتفاقی رخ میدهد بعد تازه به ماجرا وارد میشوند و میتوانند ماجرا را بررسی کنند و به آن بپردازند.»
او ادامه میدهد: «متاسفانه در حال حاضر رسانههای ما اعتماد جامعه را از دست دادهاند چون نمیتوانند به نیاز مخاطب پاسخ دهند. مخاطب نیاز آنی و همچنین بلند مدت دارد اما به قدری خط قرمزها پیشرونده شده که رسانهها به هیچ یک از نیاز مخاطبان نمیتواند پاسخ دهد و در نتیجه جایگاه خبر به قدری تنزل پیدا میکند که در نهایت میتوان خبر نتیجه بازی استقلال و پرسپولیس را رسانهای کرد.»
صدیقی ادامه میدهد: «بنابراین وقتی به نیاز مخاطب پاسخ داده نمیشود، دلیلی هم برای مرجعیت وجود نخواهد داشت. اصلا نیاز نیست که من این ماجرا را توضیح دهم، وقتی مخاطب ما را نمیبیند و نمیخواند و از کنار دکه روزنامه فروشی که رد میشود حتی حاضر نیست سرش را پایین بگیرد و تیترها را بخواند، یعنی ما مرجعیتمان را از دست دادهایم.»
۵۷۲۴۵
ثبت دیدگاه